سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات کودکی من
امیدوارم لحظات خوبی در این سایت داشته باشید .....

کاربر مهمان، خوش آمدید!



درباره :امیرحسین
این خاطرات کودکی منه از زبون مامانم!تا بعدا که من بزرگ میشم واینترنتی هم هنوز درکار بودو دنیاهم تموم نشده بود، برام بخونه!من حال کنم!
پروفایل مدیر :

تیر 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89

عاشق آسمونی
همنشین
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
صندلی داغ پارسی بلاگ
سیب خیال
مهر بر لب زده
دوازدهمین سوار سرنوشت
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
اصل 110، اصل ولایت فقیه (ولایت نیوز)
«نجوای شبانه»
من الغریب الی الحبیب
توشه آخرت
تاریخ مصرف یا بهتره بگم تاریخ بی مصرف
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
نامه ای در راه عشق
خورشید آل یاسین
سرود عرش
نگاه منتظر(عبد منیب)
کیمیا
یه دخترشاد
صل الله علی الباکین علی الحسین
*ایستگـــــــــــــــــــــــــــاه انـــــــــــــــــــــرژی*
از فرش تا عرش
در پناه آسمون
سرزمین جالب و دیدنی...!!!
فقط خدا
دفترهای سبز
روان شناسی کودک
ESPERANCE
هامون و تفتان
یالان دنیا
الله ابهی
وباگی خالی از خنده
دکتر علی حاجی ستوده
پسرمامان
پسر مامان
قرآن معجزه ای جاوید
کشکول
لبخند خدا
پنجره ای رو به خاطرات...
اینم از حرف دل من ("بی تو بهتر")
علی دایی
افکارسادات افغانستان
عصر احتمال
حلقه به گوش
قرارگاه تاکتیکی 133 قمربنی هاشم علیه السلام
عصراحتمال!
مجله شهرزاد
انتشارات قدیانی
دفترهای سبز
حب العباس
شادی(زمزمه های دلتنگی)





بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 31834



نوشته شده توسط امیرحسیندر تاریخ چهارشنبه 92/2/18

سلام

سلام به دوستای خوبم سسسسسسسلللللللللللااااااااااااامممممممممممممم

دیر اومدم اما با داداش کوچولوم اومدم

الان امیرعباس 5 ماه و 6 روزشه

من خیلی دوستش داررررررررررررررررررررررررررررررررررمممممممممممممممممممممممممممممم

اگه هرروز بوسای سفت نکنم ازش تا گریش در بیاد روزم شب نمیشه!!!!!!!!!!!!!!!!!

میرم دوباره میام با خاطراتم با داداشی زوده زود

عکسمو با داداشی میذارم براتون

یا علی

تا بعد.........................................................



کلمات کلیدی :
نظرات ()





نوشته شده توسط امیرحسیندر تاریخ جمعه 90/8/13

وقتی که ما می خوابیم بابای من بیداره..ما خواب خوب می بینیم ..اون دنبال شکاره..
3ماه که بابامو تو رویاهام می بینم..وقتی میاد به خونه، میرم پیشش می شینم..
بهش می گم بابا جون، بابای خوب و نازم..دوست دارم همیشه، به تو خیلی می نازم..
بابای من دلیره، قویه، مثل شیره..بازو داره این هوا..با من کُشتی می گیره..
با دستای کوچولوم صورتشو می گیرم..می خندمو می خنده یهو گازش می گیرم..
بیدار می شم می بینم، بابام کنار من نیست..دلم یهو می گیره..چکار کنم..بابام نیست..

تولدت مبارک بابای خوبم..امیدوارم هرجا که هستی سالمو سلامت باشی..زود برگرد..
فرزنددل تنگت..امیرحسین..



کلمات کلیدی :
نظرات ()





نوشته شده توسط امیرحسیندر تاریخ پنج شنبه 89/12/19

به نام خدا

این چند روز با ذوق و شوق به پارسی بلاگ سر میزدم تا با دیدن پیامهای دوستان خوشحال و ذوق زده بشم،
شاید بازم لطف دوستان انگیزه نوشتنو در من زیاد کنه،
اما!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دریغ و صد دریغ ،
بغیر از خاله «ساقی رضوان» که واقعا ازش ممنونم هیچ کدوم از دوستان یادم نکردن!
من به این شعر اعتقادی ندارم اما الان وصف حال منه:

« از دل برود، هر انکه از دیده برفت »

فقط خواستم درددلی کرده باشم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خاطرمان باشد به یاد هم باشیم، شاید سالها بعد در گذر جاده های بی تفاوتی،
از کنار هم بگذریم و بگوییم:
ان غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
التماس دعا
تابعد...............................



کلمات کلیدی :
نظرات ()




   1   2      >
مطالب پیشین



Powered By persianblog.ir Copyright © 2009 by http://koodakiam.ParsiBlog.com
Design By : wWw.Theme-Designer.Com

Lilypie Second Birthday tickers