سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات کودکی من
امیدوارم لحظات خوبی در این سایت داشته باشید .....

کاربر مهمان، خوش آمدید!



درباره :امیرحسین
این خاطرات کودکی منه از زبون مامانم!تا بعدا که من بزرگ میشم واینترنتی هم هنوز درکار بودو دنیاهم تموم نشده بود، برام بخونه!من حال کنم!
پروفایل مدیر :

تیر 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89

عاشق آسمونی
همنشین
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
صندلی داغ پارسی بلاگ
سیب خیال
مهر بر لب زده
دوازدهمین سوار سرنوشت
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
اصل 110، اصل ولایت فقیه (ولایت نیوز)
«نجوای شبانه»
من الغریب الی الحبیب
توشه آخرت
تاریخ مصرف یا بهتره بگم تاریخ بی مصرف
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
نامه ای در راه عشق
خورشید آل یاسین
سرود عرش
نگاه منتظر(عبد منیب)
کیمیا
یه دخترشاد
صل الله علی الباکین علی الحسین
*ایستگـــــــــــــــــــــــــــاه انـــــــــــــــــــــرژی*
از فرش تا عرش
در پناه آسمون
سرزمین جالب و دیدنی...!!!
فقط خدا
دفترهای سبز
روان شناسی کودک
ESPERANCE
هامون و تفتان
یالان دنیا
الله ابهی
وباگی خالی از خنده
دکتر علی حاجی ستوده
پسرمامان
پسر مامان
قرآن معجزه ای جاوید
کشکول
لبخند خدا
پنجره ای رو به خاطرات...
اینم از حرف دل من ("بی تو بهتر")
علی دایی
افکارسادات افغانستان
عصر احتمال
حلقه به گوش
قرارگاه تاکتیکی 133 قمربنی هاشم علیه السلام
عصراحتمال!
مجله شهرزاد
انتشارات قدیانی
دفترهای سبز
حب العباس
شادی(زمزمه های دلتنگی)





بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 31835



نوشته شده توسط امیرحسیندر تاریخ سه شنبه 89/7/20

بنام خدا
دوست دارم بنویسم اما نمیدونم از کجا و چه جوری شروع کنم!!!!!!!!!
خیلی وقته میخوام خاطرات امیرحسین بنویسم اما نمیشه.......!!!
فکر میکنم از کجا شروع کنم ....؟؟؟؟
چند ماه گذشته و الان امیرحسین یکسال و هفت ماه و ده روزشه....
خیلی از خاطراتش عقب موندم       چه جوری خودمو برسونم نمیدونم .......
از مامان فاطمه کمک خواستم ایشونم بهم قول داد کمکم کنه ازشون ممنونم خیلی زیاد.....
الان واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم اما خیلی دوست دارم بنویسم!!!!!
از اول تولد بنویسم یا روزانه هر اتفاقی که می افته  یادداشت کنم و گاهگداریم خاطرات گذشته رو بنویسم؟؟؟
خیلی کارم سخت شده هر روزم خاطرات دارن اضافه میشن و من بقول شاعر اندر خم یک کوچه ام!!!!
چند روزی دادایی حمیدرضا پیشمون بود و حالا ما پیششیم ببینم میتونم ازش کمک بگیرم؟؟؟؟؟؟
باید سراغ مامان فاطمه ام برم هرچی باشه تجربشون از من بیشتره.....
مامان فاطمه بهتون سر میزنم حتما   البته اگه منو بعنوان دوستتون بپذیرید خیلی خوشحال میشم..
خیلی وقتم هست پستی نذاشتم گفتم شاید دیگه بهم کسی سر نزنه اینکه گفتم یه سری
بیام بزنم
اما هنوز امیدوارم دوستان یادی ازم بکنن وبا نظراتشون خوشحالم کنن انشالله ......
فعلا تا بعد...........
التماس دعا ......
منتظر نظراتتون هستم دوستان......



کلمات کلیدی :
نظرات ()




مطالب پیشین



Powered By persianblog.ir Copyright © 2009 by http://koodakiam.ParsiBlog.com
Design By : wWw.Theme-Designer.Com

Lilypie Second Birthday tickers